بخش اوّل: ازدواج مسیار: ماهیّت، حکم و اسباب
در سیره‌ی نبوی، سوده بنت زمعه همسر گرامی رسول خدا (ص) پس از خدیجه را می‌بینیم، زمانی که به سن پیری رسیده و احساس کرد که پیامبر با وجود آن‌که در رعایت حقوقش کوتاهی نمی‌کند، امّا همچون گذشته ‌اقبال و رغبتی به ‌او ندارد، بیمناک گردید که مبادا رسول خدا او را طلاق دهد و یا به فکر جدایی از او بیفتد و او از فضیلت ام المؤمنین بودن و همسری پیامبر در بهشت محروم گردد، فلذا نزد پیامبر آمد و از چشم‌پوشی خود از سهم بیتوته‌ی رسول خدا در منزل خود، به نفع عایشه خبر داد، رسول خدا کارش را ستود و وی را در همسری خود نگاه داشت و این فرموده‌ی خداوند در تائید همین عمل می‌باشد:
«وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء /128)
و اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراضِ شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره‌ای از حقوق خود، به‌خاطر صلح، صرف‌نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛
من (قرضاوی) شخصاً ترجیح می‌دهم که چنین چشم‌پوشی‌هایی در متن قرارداد عقد به عنوان شرط گنجانده نشود بلکه مانند امری مورد تفاهم بر اساس عرف بین زن و شوهر باشد گرچه ذکر آن‌ها در متن عقد، موجب بطلان آن نمی‌گردد. احترام گذاشتن و رعایت این شروط لازم و واجب است هم‌چنان‌که در حدیث مشهور آمده‌است: «المسلمون علی شروطهم» مسلمانان باید به شرط‌هایشان وفا کنند،
شروط این ازدواج نیز، نوعی از وفای به عهدی است که خداوند و رسولش به‌ آن فرمان داده‌اند و در صحیحین آمده ‌است:
«أَحَقُّ الشُّرُوطِ أَنْ تُوفُوا به ما اسْتَحْلَلْتُمْ به ‌الفُرُوجَ». سزاوارترین شرطی که باید به‌آن باید وفا کنید، شروطی است که به سبب آن، فروج را برای خود حلال ساختید. یعنی شروط نکاح.
برخی از فقیهان هستند که چنین شرط‌هایی را الزام‌آور نمی‌دانند به نظر این‌ها عقد ازدواج با وجود این شروط، صحیح است امّا این شروط باطل هستند و این قول ابوحنیفه و احمد در یکی از روایت‌هایش است، وی در «المقنع» وکتب دیگر، این رأی را برگزیده و نوع دوّم از این شروط را چنین بیان می‌کند: اگر مرد در عقد ازدواج، شرط کند، برای زن مهریه و نفقه نباشد و یا در تقسیم بیتوته‌اش (در صورت تعدّد زوجات)، بیشتر یا کمتراز زن دیگرش در نظر گرفته شود، این شروط باطل است امّا خود عقد، صحیح می‌باشد، در الانصاف به نقل از امام احمد گفته شده: اگر یکی از زن و شوهر، شرطِ عدم نزدیکی را قرار دهند، این شرط باطل است.
قول ضعیف دیگری هم هست مبنی بر این‌که، در صورت وجود چنین شروطی نه‌تنها این شروط بلکه خود عقد هم باطل می‌گردد.
براساس قول ضعیف دیگری، اگر زن شرط عدم نزدیکی بگذارد، عقد باطل می‌گردد.
شیخ تقی الدّین ابن تیمیه گفته ‌است: اگر عدم نفقه‌ی مرد بر زن شرط گردد احتمال صحّت، وجود دارد به‌ویژه زمانی که که مرد تنگ‌دست باشد و زن بدان راضی، که در این‌صورت اگر چنین شرطی نهاده شود، زن، پس از آن، حق مطالبه‌ی نفقه ‌از شوهرش را ندارد، امّا اگر مرد عدم مهریه را شرط نماید، منجر به فساد عقد می‌گردد و این قول اکثر سلف می‌باشد، همچنین اگر مرد عدم نزدیکی به زن را شرط کند، عقد صحیح است زیرا او از حق خود گذشته ‌است.

• ازدواج مسیار و تحقّق اهداف ازدواج شرعی:
برخی از منتقدان ازدواج مسیار می‌گویند: در این ازدواج، تمامی اهداف مطلوبی که در ورای یک ازدواج شرعی نهفته ‌است، تحقّق نمی‌یابد، جز لذّت جنسی و انیس شدن زوجین با هم، در حالی‌که ‌ازدواج اسلامی اهداف و مقاصد وسیع‌تر وعمیق‌تری دارد از قبیل: زاد و ولد، آرامش و مودّت و رحمت زوجین در کنار یکدیگر. هم‌چنین این ازدواج به روایت منقول از امام احمد پیرامون ازدواجهای شبانه یا روزانه‌ (مرد با زنی ازدواج می‌کند که شب در خارج از منزل کار می‌کند و روز نزد شوهر می‌رود یا روز کار می‌کند و شب به منزل نزد شوهر می‌رود) شبیه هست که گفته ‌است: این‌گونه ‌ازدواج‌ها (شبانه یا روزانه)، نکاح اسلامی نیست، یعنی نکاح کامل مورد نظر اسلام نمی‌باشد. این بسان این است که بگوئی: «لیس بمؤمنٍ مَن لاَ يُحِبُّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ» یعنی مؤمن نیست کسی که آن‌چه را برای برادرش نمی‌پسندد، برای خودش دوست بدارد، که در این‌جا منظور این نیست که چنین فردی، به طور کلی مؤمن نیست بلکه یعنی مؤمن کامل نیست.
من (قرضاوی) انکار نمی‌کنم که ‌این‌گونه ‌ازدواج، همان ازدواج مطلوب و متعالی و نمونه‌ی اسلامی نیست، امّا به هر‌حال ازدواجی ممکن است که ضروریت‌های زندگی و تحوّلات جوامع و شرایط زیستی آن‌را واجب ساخته و صرف عدم تحقّق تمامی اهداف مورد نظر یک ازدواج، تنها خدشه‌ای برآن وارد می‌سازد، وتمامی آن‌را از بین نمی‌برد هم‌چنان‌که در مثل می‌گویند: «ما لا یُدرَک کلُّه لا یُترک کلُّه» یعنی آن‌چه را نتوان به طور کامل انجام داد نباید از اساس رهایش نمود، یا به تعبیر دیگر:
 آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید
به تعبیر دیگر: کم هر چیزی بهتر از نبودن کامل آن است.
فرض کن مردی با زنی نازا ازدواج کند که فرزندی به دنیا نیاورد یا برعکس زنی با مردی عقیم وصلت کند، آیا این‌گونه ‌ازدواج‌ها به صرف نبودِ زاد و ولد در آن‌ها باطل است؟
یا فرض کن مردی با زنی در سن یائسگی ازدواج نماید که‌ استعداد و قابلیت بارداری نداشته باشد آیا این ازدواج از نظر شرع منعی دارد؟
یا فرض کن، که مردی با زنی بی‌خیر و برکت ازدواج نماید که روزگارش را سیاه نموده و زندگی را به کامش تلخ گرداند و در کنار چنین زنی هیچ آرامش ومودّت و رحمتی احساس نکند آیا با این وجود، عقد ازدواج مابین آن‌ها فسخ و باطل می‌شود؟
بدون تردید، ازدواجی که تمامی اهداف مورد نظر، درآن تحقق یافته و موجود باشد، ازدواجی نمونه و متعالیست که زن و مرد مسلمان راغب و مشتاق رسیدن به‌آن است امّا به قول معروف، «ما کلّ ما یتمنّی المرء یدرکه» یعنی انسان به تمامی آن‌چه‌ آرزو می‌کند دست نمی‌یابد یا به تعبیر دیگر:
خدا کشتی آن‌جا که خواهد بَرَد / اگر ناخدا جامه بر تن دَرَد
پس فرد مسلمان باید تلاش کند تا آن‌جا که بتواند به ‌این اهداف دست یابد.
آری، اصل در ازدواج آن است که مرد شب و روز و تابستان و زمستان را با همسرش به سر برد امّا بسیاری از مردها به خاطر کارهای مهم تجاری یا صنعتی و یا مأموریّت‌های اداری و غیره، به سفر رفته و روزها و شبها همسران خود را تنها می‌گذارند و حتّی گاهی این مسافرت‌ها چندین ماه به طول می‌انجامد، آیا در این صورت عقد ازدواج موجود مابین آن‌ها باطل می‌گردد؟
به همین خاطر است که در برخی مذاهب شرط است که مرد نباید چهار ماه و برخی گفته‌اند شش ماه از همسرش دور باشد مگر به سبب ضرورت یا اجازه همسر.
در قطر برخی افراد در ایّام غواصی در دریا، ماه‌ها از وطن و خانواده‌ی خود دور می‌شوند، برخی از آن‌ها در کشورهای آفریقائی یا آسیائی که بدان‌جا رفته‌اند، ازدواج کرده ومدت زمانی را با آن زن در آن کشور - که معمولاً در سواحل دریا هستند – به‌سر می‌برند، سپس او را ترک کرده و به کشور خود باز می‌گردند و بار دیگر ممکن است در صورت مهیا شدن سفر دیگری، به نزد او برگردند.
این‌گونه ‌ازدواج‌ها، به حکم و به مقتضای نیاز است، که زن و خانواده‌ی ‌او بدان راضی و خوشنودند، و آن‌ها می‌دانند که ‌این مرد، جز برای مدت زمانی محدود ماندگار نیست، و احتمال دارد به نزد آن‌ها برگردد یا برنگردد، امّا به هر‌حال، کسی بر این ازدواج معترض نشده ‍‌است.
دوست دارم به برخی از برادرانی که هدف ارضاء میل جنسی و حفظ عفّت در ازدواج را دست‌کم گرفته و زنانی را که بدون فکر کردن به انجام کار حرام، خواستار برخورداری و تمتعِّ حلال از مردی می‌باشند، تحقیر نموده و چنین کاری را اهانت به کرامت وعزّت زن و پایین آمدن قدر و منزلت وی می‌پندارند، به صراحت عرض کنم:
هدف تمتّع و برخورداری جنسی و حفظ پاکدامنی و عفّت، آن‌چنان که تصوّر می‌کنید یا برایتان ترسیم گردیده، هدفی سبک و پیش پا افتاده و بی ارزش نیست، بلکه ‌این، اوّلین هدف ازدواج است، به همین خاطر است که چشم‌پوشی از آن به هنگام عقد، جایز نمی‌باشد، در حدیثی صحیح روایت شده: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ البَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ، فَإِنَّه‌اغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ»
اي جوانان! آن‌كه‌ از شما توان نكاح و تشكيل خانواده را دارد ازدواج نمايد چرا كه ‌اين‌كار براي نگهداري چشم و رعايت عفّت و پاكدامني بهتر است.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «أُحِلَّ لَکُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ». ( بقره: 187)
آمیزش جنسی با همسرانتان، در شبِ روزهایی که روزه می‌گیرید، حلال است. آن‌ها لباس شما هستند و شما لباس آن‌ها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید).
به همین دلیل است که فقها نکاح را چنین تعریف نموده‌اند:  عقدی است که به موجب آن بهره و لذّت بردن مرد از زنی که هیچ‌گونه مانع شرعی نداشته باشد حلال می‌گردد، گرچه به باور من، این تمتّع و کامجوئی برای هر دو طرف، مرد و زن می‌باشد، هم‌چنان‌که قرآن بدان اشاره دارد:
«هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» (بقره:  187) آن‌ها لباس شما هستند؛ و شما لباس آن‌ها. (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید).
بنابراین عفّت و پاکدامنی، ارزشی بس سترگ از ارزش‌های اسلامی‌ست و همین قابلیّت و ارزش بزرگ است که جامعه‌ی ‌اسلامی ما را از جوامع سست و از هم پاشیده‌ی سست بنیاد متمایز می‌گرداند، نیاز جنسی مرد و زن به یکدیگر، یک نیاز فطریست ونگاه ‌اسلام به ‌آن همچون نگرش برخی ادیان که ‌آن‌را ناپاک و آلوده می‌دانند نیست، بلکه در بینش اسلامی، این نیاز، غریزه‌ایست که خداوند مردم را بر اساس آن آفریده‌است پس باید تلاش شود تا راه‌های شرعی بر‌آوردن این نیاز سهل و آسان گردد تا مردم ناگزیر به ‌استفاده‌ از راه‌های حرام و ممنوع برای ارضای آن نگردند، به ویژه در دورانی که دروازه‌های انجام محرّمات گشوده شده و وسوسه‌ی ‌انجام بدی‌ها و موانع انجام نیکی‌ها، فزونی یافته ‌است.
بی‌گمان اسلام راه لذّت جنسی را نبسته و در صورت حلال بودن، از قدر و منزلت آن نمی‌کاهد، بلکه رسول خدا می‌فرماید: «و في بُضْعِ أَحَدِكُم صدقةٌ. قالوا: يا رسولَ الله ‌أيَأْتِي أحَدُنا شَهْوَتَهُ وَ يكونُ له فيها أجْرٌ ؟ قال: أَرَأَيْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِي الحرامِ ألَيْسَ كان يكونُ عليْهِ وِزْرٌ ؟ فَكَذَلِكَ إِذَا وَضَعَها فِي الْحَلَالِ يكونُ لَه ‌اجرٌ».
در همبستری با زن برای هرکدام از شما صدقه ‌است. گفتند: یا رسول الله! آیا یکی از ما که شهوت خود را برآورده می‌سازد در آن اجر و مزد است؟ فرمود: آیا به نظر شما اگر آن‌را در راه حرام به‌کار گیرد بر وی گناه نیست؟ پس به همان ترتیب اگر آن‌را در راه حلال قرار دهد برای او اجر است».
امروزه جامعه‌ی غربی بر مبنای، ساختار تمدّن مادی و بی‌بندو‌باری خود، این مشکل را حل نموده‌است، غربی‌ها مشکل غریزه‌ی جنسی و نیاز و تمایل فطری مرد و زن به یکدیگر را با گسیختن افسار آن‌ها و کامجوئی بی‌قید و بند و بدون هیچ‌گونه پیوند مقدسی و فارغ از هر‌گونه مسئولیّت اخلاقی، دینی و قانونی، فیصله بخشیده ‌است.
آری، غرب اقدام به حلّ این مشکل از راهی نموده که خود آن‌را دوست‌پسری و دوست‌دختری نامیده‌است، امّا ما(مسلمانان) نمی‌توانیم و نباید این بحران اجتماعی را به ‌این طریق حل نمائیم، در شریعت ما عقد و پیوند مقدّس ازدواج وجود دارد که می‌بایست از این راه‌ اقدام نماییم.
پس به چه علّت برخی افراد این جنبه‌ی مهم (میل جنسی) در حیات انسان را که هیچ چاره‌ای در واپس نهادن آن وجود ندارد، کوچک می‌شمارند؟ چرا طوری وانمود می‌کنند که ‌انگار فرشتگانی پاک و معصومند که ‌احساس نیازی به ‌این میل طبیعی در آن‌ها وجود ندارد؟ چرا در این‌باره نمی‌اندیشند؟